
دیروز، شرکت اشتراکگذاری سواری Lyft اعلام کرد که دو بنیانگذار آن، جان زیمر و لوگان گرین، از مدیریت فعالیتهای روزانه شرکت کنارهگیری میکنند، هرچند که صندلیهای هیئت مدیره خود را حفظ خواهند کرد. به گفته یکی از بستگان تشکیل پرونده نظارتی، آنها در واقع باید به عنوان “ارائه دهندگان خدمات” برای دریافت قراردادهای جایزه اصلی سهام خود بچرخند. (اگر Lyft فروخته شود یا از هیئت مدیره اخراج شود، آنها شاهد “شتاب 100 درصدی” این شرایط واگذاری “مبتنی بر زمان” خواهند بود.)
مانند بسیاری از بنیانگذارانی که در چند سال گذشته از ساختارهای رای گیری بین طبقاتی برای تقویت کنترل خود استفاده کرده اند، تمجیدهای اولیه آنها نسبتاً سخاوتمندانه بود. زمانی که Lyft در سال 2019 عمومی شد، ساختار سهام دو لایه آن به سهام گرین و زیمر حق رای فوق العاده داد که به آنها حق 20 رای به ازای هر سهم را در ابدیت داد، که به معنای نه تنها در زندگی، بلکه برای یک دوره 9 تا 18 ماه پس از مرگ است. از آخرین بنیانگذار زنده، که در طول این مدت یک متولی کنترل را حفظ می کرد.
همه چیز کمی به نظر می رسید مفرط، حتی اگر چنین ترتیباتی در فن آوری بیشتر و بیشتر شود. اکنون، جی ریتر، استاد دانشگاه فلوریدا که کارش با ردیابی و تجزیه و تحلیل IPOها، لقب Mr.
اولاً، به استثنای احتمالی بنیانگذاران Google – که یکی را ارائه کردند کلاس سهام کاملاً جدید در سال 2012 برای حفظ قدرت – بنیانگذاران در صورت فروش سهام خود، که سپس به ساختار یک رای به ازای هر سهم تبدیل میشوند، قدرت خود را از دست میدهند. او دیروز به WSJ گفت، برای مثال، گرین همچنان 20 درصد از قدرت رای سهامداران Lyft را در اختیار دارد، در حالی که زیمر اکنون 12 درصد از قدرت رای شرکت را در اختیار دارد.
بهعلاوه، ریتر میگوید، حتی شرکتهای فناوری با سهام دولایه نیز توسط سهامدارانی که مشخص میکنند تحمل خواهند کرد یا نخواهند کرد، مورد بررسی دقیق قرار میگیرند. دوباره به Lyft نگاه کنید، که سهام آن امروز 86 درصد کمتر از قیمت درخواستی خود معامله می شود، که نشانه آشکاری است که سرمایه گذاران اعتماد خود را به شرکت از دست داده اند – حداقل در حال حاضر.
ما شب گذشته با ریتر در مورد اینکه چرا سهامداران بعید به نظر میرسند سهامهای دارای رای فوقالعاده را سرکوب کنند، صحبت کردیم، حتی اگر اکنون زمان آن به نظر میرسد. گزیده هایی از این مصاحبه زیر برای طولانی و وضوح کمی ویرایش شده است.
TC: رای اکثریت برای بنیانگذاران در طول دوازده سال گذشته گسترده شده است زیرا VCها و حتی صرافی ها هر کاری که می توانند انجام داده اند تا دوستدار بنیانگذار به نظر برسند. طبق تحقیقات خود آنها، بین سالهای 2012 تا سال گذشته، نسبت شرکتهای فناوری با سهام دولایه از 15 درصد به 46 درصد افزایش یافته است. اکنون که بازار فشرده شده است و پول به همان اندازه آزادانه به سمت بنیانگذاران جریان نمی یابد، آیا باید انتظار داشت که مسیر معکوس شود؟
JR: قدرت چانه زنی بنیانگذاران بر روی VCها در طول سال گذشته تغییر کرده است، این درست است، و سرمایه گذاران بازار عمومی هرگز در مورد سهامداران دارای حق رای فوق العاده هیجان زده نبوده اند. اما تا زمانی که همه چیز خوب پیش می رود، هیچ فشاری بر مدیران برای کنار گذاشتن سهام دارای حق رای فوق العاده وجود ندارد. یکی از دلایلی که سرمایه گذاران آمریکایی بیش از حد نگران ساختارهای دو لایه نیستند این است که شرکت های دارای ساختار دو لایه به طور متوسط بازده سهامداران را ارائه می دهند. تنها زمانی که قیمت سهام کاهش می یابد، مردم از خود می پرسند: آیا باید این را داشته باشیم؟
آیا این چیزی نیست که ما در حال حاضر می بینیم؟
در یک رکود عمومی، سهام در بسیاری از موارد کاهش یافته است، حتی زمانی که یک شرکت طبق برنامه عمل می کند.
بنابراین آنها انتظار دارند که علیرغم بازار، سرمایه گذاران و سهامداران عمومی نسبت به این موضوع راضی بمانند.
در سالهای اخیر نمونههای زیادی از مدیریت به بنبست که کار اشتباهی انجام داده باشد، وجود نداشته است. مواردی وجود داشته است که یک فعال صندوق تامینی گفته است: «فکر نمیکنیم که شما در راهبرد درستی قرار بگیرید.» اما یکی از دلایل این رضایت این است که کنترلها و تعادلهایی وجود دارد. اینطور نیست که مانند روسیه، یک مدیر بتواند شرکت را غارت کند و سهامداران عمومی نتوانند کاری در مورد آن انجام دهند. شما می توانید با پای خود رای دهید. دعاوی سهامداران نیز وجود دارد. از اینها می توان سوء استفاده کرد، اما تهدید از جانب آنهاست [keeps companies in check]. همچنین آنچه که صادق است، به ویژه برای شرکتهای فناوری که کارکنان آنقدر غرامت مبتنی بر سهام دریافت میکنند، این است که مدیران عامل با افزایش قیمت سهامشان خوشحالتر خواهند بود، اما همچنین میدانند که وقتی سهام عملکرد خوبی داشته باشد، کارکنانشان خوشحالتر خواهند بود.
قبل از اینکه برنامههای اولیه اولیه WeWork در پاییز 2019 شکست بخورند، آدام نیومن انتظار داشت که قدرت رای کافی بر شرکت داشته باشد که بتواند آن را به نسلهای آینده نویمانها منتقل کند.
اما وقتی تلاش برای عمومی شدن نتیجه معکوس داد – [with the market saying] فقط به این دلیل که SoftBank فکر می کند 47 میلیارد دلار ارزش دارد، به این معنی نیست که ما فکر می کنیم آنقدر زیاد است — آن را با مصالحه مواجه کرد. این بود، “من می توانم کنترل خود را حفظ کنم یا یک مشت پول بردارم و دور شوم” و “آیا ترجیح می دهم فقیرتر و تحت کنترل باشم یا ثروتمندتر و ادامه دهم؟” و او تصمیم گرفت: “پول را می گیرم.”
من فکر می کنم بنیانگذاران Lyft نیز همین معامله را دارند.
متا شاید نمونه بهتری از شرکتی باشد که قدرت رای فوق العاده آن بسیاری را نگران کرده است. به فراجهان متمایل شد.
چند سال پیش، زمانی که فیسبوک هنوز فیسبوک بود، مارک زاکربرگ پیشنهاد کرد کاری را که لری پیج و سرگی برین در گوگل انجام داده بودند انجام دهد، اما او با مقاومت زیادی روبرو شد. عقب کشیدن به جای اینکه باهاش کنار بیای حالا وقتی می خواهد سهام بفروشد تا پرتفوی خود را متنوع کند، چند رای می دهد. ساختار اکثر این شرکتهای سهامی دارای حق رای فوقالعاده این است که وقتی آنها را میفروشند، به طور خودکار به فروش یک سهم و یک سهم تبدیل میشوند، بنابراین کسی که آنها را خریداری میکند، رای اضافی دریافت میکند.
داستانی در بلومبرگ اوایل امروز این سوال را مطرح کرد که چرا خاندان های خانوادگی زیادی در رسانه ها وجود دارند – مرداک ها، سولزبرگرها – اما نه در تکنولوژی. شما چه فکر میکنید؟
صنعت رسانه با صنعت فناوری متفاوت است. چهل سال پیش تحلیلی از شرکت های دو لایه انجام شد و در آن زمان بسیاری از شرکت های دو لایه رسانه ای بودند: [Bancroft family, which previously owned the Wall Street Journal]، سولزبرگرها با نیویورک تایمز. همچنین بسیاری از ساختارهای دو لایه مرتبط با شرکتهای قمار و مشروبات الکلی قبل از شروع شرکتهای فناوری وجود داشت [taking companies public with this structure in place]. اما کسبوکارهای خانوادگی در فناوری وجود ندارند، زیرا انگیزهها متفاوت است. سازه های دو کلاسه هستند [solely] برای کنترل موسسان همچنین، شرکت های فناوری خیلی سریع می آیند و می روند. با فناوری می توانید سال ها موفق باشید و سپس ناگهان یک رقیب جدید از راه می رسد. . .
بنابراین، از نظر شما، نتیجه نهایی این است که سهام دو لایه، صرف نظر از اینکه سهامداران آنها را دوست نداشته باشند، از بین نمی روند. شما آنقدر از آنها خوشتان نمی آید که کاری در مورد آن انجام دهید. درست است؟
اگر این نگرانی وجود داشت که مدیریت به بنبست سالها سیاستهای احمقانه را دنبال میکرد، سرمایهگذاران خواهان تخفیفهای بزرگتر بودند. این ممکن است در مورد آدام نویمان باشد. کنترل او چیزی نبود که سرمایه گذاران را در مورد شرکت هیجان زده کند. اما برای اکثر شرکتهای فناوری – که من WeWork را در نظر نمیگیرم – زیرا شما نه تنها مؤسس، بلکه کارمندانی را نیز در غرامت مبتنی بر سهام دارید، فشارهای ضمنی زیادی وجود دارد، اگر نه صریح، بهجای اینکه ارزش سهامداران را به حداکثر برسانید. برای فرونشاندن هوس های بنیانگذاران به آن بپردازید. اگر ناپدید شوند تعجب می کنم.