
منتقدان امروز نیویورک تایمز را به دلیل انتشار آنچه که آنها بیش از حد حساس می نامند سرزنش می کنند نمایه 5500 کلمه ای توسط الیزابت هلمز بنیانگذار ترانوس امروز صبح. اما نویسنده امی چوزیک درگیر کلاهبرداری است. در واقع، داستان او ممکن است واضحترین درک را ارائه دهد که چگونه هلمز سرمایهگذاران، شرکای تجاری و رسانههای ایالات متحده را مجذوب کرد قبل از اینکه وال استریت ژورنال سرانجام روی جلد شرکت او را منتشر کرد. اواخر سال 2015.
خوشحالم که یک خانم سفیدپوست زیبا هستم که در یک خبرنگار NYT کار می کند.
— Soledad O’Brien (@soledadobrien) 7 مه 2023
بسیار باورنکردنی است که یک نمایهای مضطرب و مضطرب از الیزابت هولمز بنویسیم، بدون اینکه به این اطمینان بپردازیم که اگر او دستگیر نمیشد، دروغهای او باعث مرگ مردم میشد، یا همان اطمینانی که خودش این را میدانست.
— آلبرت بورنکو (@AlbertBurneko) 7 مه 2023
این کار آسانی نیست. اول، همانطور که هر خبرنگاری می تواند به شما بگوید، نوشتن یک مقاله نمایه که مقدار مشخصی از شکوه ندارد آسان نیست، و ایجاد پروفایل شخصی مانند هولمز باید پیچیده تر از بقیه باشد. او از سال 2016 با رسانه ها صحبت نکرده است و او یک چهره بسیار متقاعد کننده است که توانسته است بسیاری از افراد قدرتمند را متقاعد کند که به خواست خود خم شوند.
به عنوان کارمند سابق Theranos و افشاگر تایلر شولتز سی بی اس نیوز گفت از هولمز اوایل سال گذشته: «الیزابت یک فرد بسیار بسیار کاریزماتیک است. وقتی او با شما صحبت می کند، باعث می شود در آن لحظه احساس کنید مهم ترین فرد در دنیای او هستید. او تقریباً این میدان تحریف واقعیت را در اطراف خود دارد که مردم فقط می توانند به آن جذب شوند.”
در حالی که چوزیک ممکن است داستان سخت تری نوشته باشد – داستانی که ممکن است افرادی که داستان را به صورت انعکاسی می خوانند ترجیح دهند – درخشش این نمایشنامه این است که رویکرد مخالف دارد. او به هولمز اجازه می دهد جادوی خود را انجام دهد، اما در حالی که هلمز این کار را انجام می دهد، به پشت پرده نگاه می کند.
هلمز چیزهای زیادی از کلاهش بیرون می کشد. چوزیک نه تنها با هولمز، شریک عاشقانه اش، بیلی ایوانز، و دو فرزندشان، بلکه با والدین هولمز و دیگران در مدار هولمز نیز وقت می گذراند. هولمز و ایوانز چوزیک را با سگشان تدی به ساحل می برند. آنها او را به یک غذای مکزیکی در ساختمان آپارتمانی عجیبشان در ساحل اقیانوس آرام دعوت می کنند. آنها با هم از باغ وحش سن دیگو بازدید می کنند و در یک جلسه جداگانه کروسانت، انواع توت ها و قهوه ای که توسط ایوانز درست می شود، می خورند. چوزیک نیازی به ذکر محتاطانه هر یک از این گشت و گذارها ندارد، اما با انجام این کار، به ما اجازه داد تا شاهد کمپین جادویی ظریف هولمز باشیم، انگار که با او آنجا هستیم.
هولمز – که مدت محکومیتش اخیراً تمدید شده است – به قدری از حضور چوزیک اطمینان پیدا می کند که حتی تصور می کند ترانو دیگری اختراع کند. هولمز به او می گوید: «هنوز آرزو دارم بتوانم در این زمینه مشارکت کنم. من هنوز هم مثل همیشه احساس میکنم که فراخوانده شدهام و هنوز فکر میکنم که نیاز وجود دارد.»
کمپین تقریباً کار می کند. چوزیک می نویسد: «من متوجه شدم که اساساً در حال نوشتن داستانی درباره دو فرد متفاوت هستم. الیزابت وجود داشت که رسانه ها از او به عنوان یک مخترع ستاره راک استقبال کردند که درخشش او مردان ثروتمند برجسته را خیره کرد و پرونده جنایی او جهان را مجذوب خود کرد. سپس «لیز» (همانطور که آقای ایوانز و دوستانش او را صدا می زنند)، مادر دو فرزند است که به مدت یک سال در خط تلفن بحران تجاوز به عنف داوطلب شده است. چه کسی نمی تواند فیلم های درجه R را تحمل کند و یک روز بعد از ظهر با یک دستمال کاغذی به دنبال من هجوم آورد تا مخلوطی از شن و آب دهان سگش را از روی کفشم پاک کند؟
نویسنده آنقدر توسط “لیز” خیره شده است و او را آنقدر “عادی” می یابد که ویراستاران مجبور می شوند او را از حالت خلسه خارج کنند و پس از آن او شروع به دیدن تصویر با وضوح بیشتری می کند.
چوزیک می نویسد: «لیز مسلماً مرا به عنوان یک فرد معتبر و با شخصیت جذب کرد. او ملایم و کاریزماتیک است، به شیوهای آرام. سردبیرم وقتی این برداشتها را به اشتراک گذاشتم به من خندید و به من گفت (و نقل قول میکنم)، “امی چوزیک، تو داشتی غلت میزدی!”
در ابتدا او به سردبیر خود شک می کند و می گوید مطمئن است که هولمز را به گونه ای می شناسد که ممکن است خوانندگان را شگفت زده کند. اما بعد، او می افزاید: «یک اتفاق بسیار عجیب رخ داد. من فهرستی از دوستان، اعضای خانواده و حامیان قدیمی خانم هلمز را که او و آقای ایوانز به من پیشنهاد کرده بودند، بررسی کردم. یکی از آن دوستان گفت که خانم هولمز با ترانوس کار جدی داشت و مستحق یک حکم طولانی نیست. سپس این شخص خواست نامش فاش نشود تا به من هشدار دهد که هر چه خانم هلمز می گوید را باور نکنم.
در نقطهای دیگر، چوزیک دوباره تمایلی به دیدن این نیرنگ ندارد و مینویسد: «خانم. داستان هولمز از چگونگی رسیدن او به اینجا – به خانه روشن و دنج و شریک حامی و دو نوزاد – بسیار شبیه داستان فردی است که بالاخره از یک فرقه جدا شده و برنامهریزی شده است. بعد از اینکه رابطه او با آقای بالوانی تمام شد و ترانوس منحل شد، خانم هلمز گفت: “زندگی ام را دوباره شروع کردم.” اما بعد یادم می آید که خانم هلمز این فرقه را اداره می کرد.
با پایان یافتن داستان، چوزیک عمداً از اینکه هولمز و ایوانز میخواهند زمان بیشتری را با او بگذرانند تعجب میکند، از او دعوت میکند تا برای شام دیگری به آنها و دوستانش بپیوندد و از او میپرسد که آیا برای قرار دیگری در باغوحش که او را میخواهد برمیگردند. خانواده خود او می نویسد: «من از مهمان نوازی آنها قدردانی کردم، اما آنها را کاملاً درک نکردم. معمولاً مصاحبه شوندگان به سختی منتظرند تا از شر من خلاص شوند.»
سپس چوزیک متوجه می شود که چرا آنها “در را بازتر باز می کنند.” هنگامی که “در حضور او هستید، غیرممکن است که او را باور نکنید، او را نگیرید و او را نگیرید.”
این مشاهدات یادآور چیز دیگری است که شولتز در مورد دوران حضورش در ترانوس در این مصاحبه با CBS News در سال گذشته گفت. او گفته بود: «حتی وقتی هر روز با این محصول کار میکردم و مدام با شکست مواجه میشدم، میتوانستم یک مکالمه پنج دقیقهای با الیزابت داشته باشم و احساس کنم دوباره دارم دنیا را نجات میدهم».